حسين صادقي‌مرشت 7 شهريور 1386

پاسخ

هوالعزيز «كَذَالِكَ يُبَيِّنُ اللهَ لَكُمْ اَيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ.» (البقره ـ 242 ) «اينگونه خدا آيات خود را بطور روشن بيان كند، باشد كه خردمند شويد.» خوشا يونان و وضع بي مثالش!! خُب(خوب)، كي(چه كسي؟) ميره اين همه راهو؟!!(راه را) ـ تا بعضي‌ها بيايند سر از زير هزاران دانه برف باتلاقي بيرون بكشند و خبر از دُمب روباه نشان و جاروبدار خويش بگيرند كه از سوراخ موش هم عبور نمي‌نمود و ويزاي ورود به ده را نيز تحصيل ننموده بود و جسارتاً جوياي حال و احوال كدخدا را در برنامه‌ي كاري خود داشت و تا رعايت راهبردي حق و حقوق خلق الله را از آچمز فكر و خيال وارفته‌ي خود برهانند و همه چيز را از بند و بست چرتگه‌ي كِنِس و زنگار بسته‌ي خويش عبور دهند، مي‌شود هزار و يكشب شهرزاد خانم بغدادي و آش، آش خاله سوسكه و حكايت، همان حكايت، «من كه زائيدم پسر، آورده‌اي ماما چرا؟!!» لذاست كه اندر اوصاف بي خيري بعضِ «خلايق هر چه لايق!»، خوب و بجا دُر و گوهر سُفته‌اند و في الحال هم اين اقوام بزرگوار تاپوران هستند كه آسماني را با ريسمان «تِ تش مره گرم نكرد تِ دي مره كور هكرده!» به بند كشيده‌اند. حال اندر تحقيق و تفحص اينكه چرا گُنه كرد در يونان مسگري؟ و به آشورا ده زدند گردن آهنگري!!، خُب، اين هم به يك تعبيري، نوعي كار آفريني است و اين همه علي‌بابا با تحصيلات عاليه، بروند ببينيد كه چرا و چگونه؟!! تا مي‌توانند «نخود سياه» «دانه درشت» و «يقه سفيد» «پولشور» بجورند و به همراه بياورند. ولي، خُب ـ فكر مي‌كنيد تا به چه مقياسي اين مفهوم واقعيّت داشته باشد كه؛ «چون سگ درّنده گوشت يافت، نپرسد كاين شتر صالح است يا خر دجّال!» ـ و اكنون چه فكري بشويد يا نه، مائيم و اين سگ درّنده‌اي كه صنعت يد بيضاء خودمان است و هر از چند گاهي در شاكله‌ي سيل و توفان و آتش‌سوزي و بيماري آشنا و ناآشنا و خاص و غير خاص، حلقوم تر و خشك از ما را گرفته و از هم مي‌دِرَّد!! البته راستش را بخواهيد، مردم آنقدر سرشان گرم مسائل و بلاياي مختلف الالوان شده و هست كه نمي‌شود انتظار داشت تا دريابند بلاياي نقد و جرينگي كه بر سر و روي خودشان و يا موجود همجوارشان سيلاب و هوار مي‌شود و از نوع «چوب بي صدا» نيز مي‌باشد، از كجا حواله شده و بابت كدام زرنگي و تيز بازي‌شان بر روي دست‌هاشان كار نقره داغ را عيني مي‌نمايد؟!! ـ آنقدر گرم است بازار مكافات عمل ـ گر تو نيكو بنگري، هر روز روز محشر است! حالا، تا ميتوني بتاز و بچاپ و حالشو ببر!! البته، به قياس همان بُز طلايي اَخفَشِ سامري، بعد هم بزن زير همه چي و باز هم بگو تاريخي داريم مشعشع، كه بخشي از تشعشعات آن، همين تخم و تركه‌ي «رضا ماكسيم» آلاشتي و «قجر» مازندراني است!! باز هم بگو تاريخ سه هزار ساله و هفت هزار ساله و كذا و كذا!! ـ Forgotten Empire نمايشگاه «امپراتوری فراموش شده؛ جهان ايران باستان» از روز جمعه 18/06/84 تا هشتم ژانويه 2006 (يكشنبه 18/10/84 )در موزه بريتانيا در لندن ادامه خواهد داشت. اين را هم داشته باشيد از «مار»ي كه، هم از «پونه» شاكي بود و هم نزد هيچ سوراخي مستقيم نبود و بندگي آن ننمود و نشد و حالا هم نه اينكه خيلي خوش بوست، بر بالاي بلندي مي‌نشيند و «بورياي ريايي» باد مي‌دهد و يكشبه ره صد ساله گز مي‌فرمايد و مي‌شود برايمان «كاسه‌ي از آش آلوده به دوستي خاله خرسه داغ‌تر!!» البت، باز هم مثل هميشه، دير تشريف آورده‌ايد و درب نمايشگاه را تخته فرموده‌اند. يك موقع فكري نشويد كه راقم اين سطور ضد تاريخ است و تمدّن، آن هم تمدني كه از در و دروازه‌ي گشاد پهلوي مازندراني گذشته و متبرِّك به 2500 سال شاهنشاهي آمريكايي شده و في‌الفور، «تَش سَرِ تَش بِشتِه» و خس و خار و خاشاك و هيزم برپا نمائيد و به فرموده‌ي محكم شريف، «حَرِّقُوهُ»(الانبياء ـ 68 ) نمائيد و اَداي نمروديان را در بياوريد و گاليله به آتش بكشيد و حلّاج شمع‌آجين نمائيد و . . . نه ـ والله ـ بالله! ـ آخر با عنايت به باز هم اين فراز از محكم شريف كه مي‌فرمايد؛ «قَالَتْ اِنَّ الْمُلُوكَ اِذَا دَخَلُوا قَرْيَهً اَفْسَدُوهَا وَ جَعَلُوا اَعِزَّهَ اَهْلِهَا اَذِلَّه وَ كَذَالِكَ يَفْعَلُونَ»(النمل ـ 34 ) هر جاي تاريخي را كه مالامال است از كاخ به همراه ستون‌هاي سر به فلك كشيده و كنيز و كلفت‌هاي جورواجور و برده و نوكر و ميرآخور و قزّاق و ضحّاك ماردوش و ديو سپيد و زنان و دختران آفتاب و مهتاب نديده! ـ خدا وكيلي، باليدني است يا . . .؟!! هر گاه ما توانستيم «نَنِه قباله» و تاريخ و گذشته‌ي مسئله‌دار خودمان را(البت بدانيد كه هذاليوم دست به شكم تاريخ هر قومي بزنيد، به نوعي سر و صداي ناموزون از نوع همان «از دور خوش است.» را مي‌شنويد!) ـ نقد و نقب بزنيم و تشريح و آسيب‌شناسي نمائيم، آن زمان مي‌توانيم ادّعا كنيم كه انسان، از همان نوعي كه مورد اشاره‌ي محكم شريف است، «وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَم»(الاسراء ـ 70 )، هستيم و افتخار هم داريم به گذشته‌ي جرح و تعديل شده‌ي خودمان. ـ والسّلام علي من التبع الهدا پيام نخست : ارسال به پايگاه خبري تحليلي «شمال نيوز» ـ ساعت 12:58 بعد از ظهر چهارشنبه مورخه 07/06/86 ـ ذيل خبر «آتش‌سوزي مهيب در تنها جزیره درياي مازندران ـ كد خبر : 3819 ـ ، چهارشنبه 07/06/86 ـ » اَلَّلهُمَّ سَدِّدْ اَلْسِنَتَنَا بِالصَّوابِ وَالْحِكْمِه حسين صادقي‌مرشت

masume 7 شهريور 1386

پاسخ

ata khavere o inhame tafsir ? ame su burde ,

نا شناس 12 شهريور 1386

پاسخ

اصلاح كنيد: آتش سوزي مهيب در تنها جزيره درياي هميشه گيلان (كاسپين)